درباره وبلاگ


مترسک ناز می کند کلاغ ها فریاد می زنند و من سکوت می کنم.... این مزرعه ی زندگی من است خشک و بی نشان خوش اومدیییییییییییییین
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

دريافت كد كليك ممنوع Gilan PatooGh ◄┤

ابزار وبلاگنویسان
glitter-graphics.com
Pichak go Up
فال امروز

**دیگر نگران تنهایی من نباش..**
عاشق ترین مرد ... آدم بود که بهشت را به لبخند حوا فروخت!!




روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید …:
چرا مرا دوست داری …؟
چرا عاشقم هستی …؟
پسر گفت …:



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, :: 3:1 ::  نويسنده : امير حسين


پلیس کارتو گواهینامه خواست دادم میگه خودتی پـَـ نـَـ پـَـ عکس نداشتم عکس ار پسر همسایمون قرض گرفتم

 

 

 

**************************



ادامه مطلب ...


جمعه 18 شهريور 1390برچسب:پ نه پ, :: 15:3 ::  نويسنده : امير حسين

شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, :: 23:44 ::  نويسنده : امير حسين

راسته که میگن توی بعضی چیزا هرگز نباید شک کرد؛ می دونی چرا؟

چون من 81 سال پیش، توی اینکه دیوار چین 35,472,033 قدمه، شک کردم.

ولـــی خــــب، عوضــش الآن فــــهمیدم کـــه 35,472,032 قدمه.


چی؟ چی گفتی؟ برج ایفل 162053 وجبه؟ من که باورم نمیشه!



پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, :: 23:36 ::  نويسنده : امير حسين

خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسيد
دخترم : مامان تو زني يا مردي ؟
من : زنم ديگه پس چي ام ؟
دخترم : بابا ، چي اونم زنه ؟



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, :: 16:23 ::  نويسنده : امير حسين

باران که نه

من الکی دلم را به چند قطره خوش میکنم و از خانه میزنم بیرون

زیر لب این حرفت را تکرا میکنم که تو چیزی میدانی که ما نمیدانیم

دنیا ی عجیبی ایست

مردم خوبیت را میبینند و به بدیت راضیند

آدم های خود خواه و اشغالي که برای دل خودشان حاضرند زندگی تو را نابود کنند

حرفهایت این روزها تنها پناه من است

بلند داد میزنم ممنون که به من آبرو دادی ولی من اینقدر هم آدم خوبی نیستم که مردم فکر میکنند

آرام میگویم  من اصلن آدم خوبی نیستم تو که بهتر میدانی

اشکی ندارم میان این همه تهاجم

میان این همه نگاه های بد

راه میروم و فکر میکنم

کاش آدم های این روزگار بگذارند اطرافیانشان درست و راحت زندگی کنند

و باعث آزار هم نشوند

چقدر دلگیرم

چقدر صبور

همیشه نخواسته ام بگویم همیشه گفته اند



پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, :: 16:11 ::  نويسنده : امير حسين

يه نفر چه كارهاي انجام بده بهش ميگيد: اشغااال

خواهشا جواباي خودتون رو بصورت نظر به من بگيد.(هر كي جواب سوال منو نده خيلي اشغاله)



پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, :: 16:9 ::  نويسنده : امير حسين